
January 10, 2021
حسین جعفری
نزدیک به سه دهه است که گروه طالبان برای تسلط در عرصه سیاسی افغانستان تلاش می کند. این گروه در ابتدا یک گروه شبه نظامی بود، سپس توانست امارت اسلامی را تشکیل بدهد و حالا هم در قالب یک گروه شورشی مخالف دولت، برای کسب قدرت، وارد صحنه مذاکره با دولت افغانستان شده است. سیر تاریخی این گروه نشان می دهد که طالبان یکی از بازیگران اصلی در صحنه سیاسی افغانستان بوده اند که توانسته اند خود را به عنوان یک واقعیتی که نمی توان آن را نادیده انگاشت، مطرح کنند. از ماه سپتامبر سال گذشته میلادی، دولت افغانستان و گروه طالبان در دوحه پشت میز مذاکره نشسته اند، یک دور گفتگو را به پایان برده اند و دور دوم گفتگوها را هم در این شهر آغاز کرده اند.
مذاکره برای رسیدن به صلح در افغانستان در دور اول آن طور که باید و شاید نتوانست به سرانجام برسد. در واقع اختلاف نظرهای عمیق و عدم ایجاد فضای اعتماد بین طرفین، مانع از آن شد که طالبان با دولت افغانستان دست آشتی بدهد. مساله نظام آینده سیاسی افغانستان که باید “امارت” باشد یا “جمهوریت” یکی از مهمترین مسائل مورد تضاد است. به تناسب امارت و یا جمهوریت، هویت و منبع مشروعیت حکومت آینده مسیری متفاوت را در پیش رو خواهد داشت. آیا حکومت یک حکومت کاملا دینی و غیر سکولار خواهد بود و یا سکولار و آمیخته با عصاره هایی از دموکراسی و لیبرالیسم؟
علاوه بر ایجاد یک نظام اسلامی، موضوع برقراری آتش بس پس از توافق روی ایجاد نظام اسلامی، تغییر قانون اساسی فعلی از خواست های عمده طالبان است که با مطرح شدن این فرضیه، طالبان قدرت را در نظام سیاسی آینده بدست خواهند گرفت. اما موضع دولت افغانستان اینست که همزمان با آغاز گفتگوها که از ماه سپتامبر دردوحه شروع شده، برقراری آتش بس میان دولت و طالبان یک نیاز است که باید هر چه زودتر برقرار می شده، چیزی که تا کنون تحقق نیافته است. علاوه بر ان، حفظ نظام سیاسی فعلی و قانون اساسی از دیگر مواردی اند که دولت افغانستان آنها را تغییر ناپذیر می داند.
پس از پایان دور اول مذاکرات، هر دو طرف توافق کردند به یک مرخصی برای مشورت با رهبرانشان بروند. حال هم طالبان و هم دولت افغانستان آماده می شوند تا روز ۲۰ماه جدی، دور جدّی تر گفتگوها را در قطر آغاز کنند. تیم مذاکراتی طالبان که تجربه گفتگو با آمریکا و امضای توافق نامه را دارد تا حد زیادی مهارت چانه زنی، امتیاز گیری و پیروزی را کسب کرده است.این مهارت، آنها را آب دیده و دقیق بین کرده است تا حدی که روی استعمال واژگانی مانند “جنگ” و “جهاد”، حساسیت نشان داده اند. این اصرار و ابرام طالبان در طول روند گفتگو، یکی از عوامل به درازا کشیدن دور اول مذاکرات بود که تردید در موفقیت این روند را پدیدار ساخته است. همانطور که اشاره شد هنوز موارد اختلافی عمده و مهمی وجود دارند که مانع از دستیابی به توافقی می شود که به نفع مردم افغانستان باشد. طالبان به روایت تاریخ و مستندات به جا مانده از دهه ۹۰میلادی در افغانستان، گروهی خشن، افراط گرا و شدیدا مخالف با آزادی های زنان بوده است. ویرانی برخاسته از دوران طالبانی و زخم های برجامانده از آن آتش جنگ بر تن هزاران خانواده، هرگز از اذهان پاک نمی شوند. با مطرح شدن زمزمه های حکومت موقت، تغییر قانون اساسی و محدود شدن حقوق زنان و اقلیت ها، ترس و هراس های گذشته به مانند آتش بس، درحال تازه شدن است چون همه می دانند با روی کار آمدن دوباره طالبان، کشور به فراموشی و انزوا می رود و تجربه های تلخ گذشته بازیافت می شوند. بنا بر ادعای بسیاری از کارشناسان نظامی، طالبان با تغییر تاکتیک جنگی ، اهداف غیرنظامی مانند خبرنگاران، فعالین جامعه مدنی که هیچ نقشی در جنگ ندارند را مورد هدف قرار می دهند تا به این وسیله خواست های خود در میدان مذاکرات دوحه را بر دولت تحمیل کنند. این عمل، تنفر و انزجار عمومی را نسبت به خطوط فکری و جهت گیری های عملی طالبان دو برابر که نه، بلکه چندین برابر ساخته است.
دو طرف مذاکره در حالی روز ۲۰جدی با یکدیگر ملاقات می کنند که هیئت طالبان در روزهای گذشته، سفری به پاکستان داشت و با مقامات بلندپایه پاکستان دیدار کرد. این دیدار مهم، تردیدها را مبنی بر پیوستگی فکری و عملی طالبان به پاکستان و ابزار قرار گرفتن آنها توسط ارتش پاکستان بیش از پیش تقویت می کند. به نظر می رسد با توجه به فضای شکننده روابط افغانستان و پاکستان، سفر طالبان به پاکستان هم برعمق تنش های میان کابل- اسلام آباد بیفزاید. آنچه در فضای گفتگوی دو جانب متخاصم، امنیت و نتیجه گفتگوها را تهدید می کند، عدم وجود اعتماد متقابل بین طرفین و اتهام هایی است که هر کدام به دیگری وارد می کنند. برای نمونه، طالبان دولت افغانستان را دست نشانده و افغانستان را اشغال شده و نظام سیاسی فعلی را غیر اسلامی می دانند و معتقدند آنها می توانند نظام کاملا اسلامی و مطابق با شریعت که همان “امارت اسلامی” است را دوباره بنیان گذاری کنند. به نظر می رسد برای پیشرفت محسوس گفتگوها و رسیدن به توافق، هر دو طرف نیاز دارند اعتماد دیگری را جلب کنند. توافق روی برقراری آتش بس دو طرفه و قطع حملات، هم از میزان ناآرامی ها و دامنه جنگ می کاهد و هم نارضایتی های داخلی را کاهش می دهد چرا که یکی از مهمترین عناصر موفقیت حکومت افغانستان در گفتگو با طالبان، حمایت افکار عمومی از روند صلح است. پس از آتش بس، دو طرف می توانند در فضایی بدون تنش و اتهام به دنبال پی گیری خواست های بعدی خویش برآیند. بدون این مهم، روند گفتگوها با آسیب به پیش خواهد رفت و ممکن است آنچه هم که تاکنون به دست آمده لطمه بخورد.