Monday, 25 September 2023
60349760_112546969966727_6032733281827422208_n
August 25, 2019

سبزه­ها روييده­اند كنار درياچه­ها

جوب­های شهرما انباشته از لجن است

اين روزها به پيشواز بهار می­رويم

پيروان مسيح در انتظار فصل دوم سال­اند.

كشوری در خاور دور گاوهايش را صادر می­كند

ماهی­هايش را آب­پز.

پوست نوزاد گوسفندان­مان را صادر می­كنيم

مادرش لیس نزده هنوز

عقب نمانده باشيم از گلوبلي­زيشن.

قديم­ها پدرم در باغچه حويلی درخت كه می­كاشت قد می­كشيد

بعد از سی سال درختی براي كودك­ام می­كارم قد نمی­كشد

چه ربطی با گلوبلي­زيشن دارد اين سال­ها؟

نمی­دانم! بهار و انقلاب يكی شده است

اما در حقيقت اين سه واژه چه قدر باهم نامأنوس­اند

ديگران به مانند يك رسم، پايان جنگ را جشن می­گيرند

ما آغاز جنگ را هر سال.

جنگ اين روزها چهره عوض كرده است

بيم يك انقلاب و جنگِ ديگر تن­ام را می­لرزاند

تن پدرم را درگور مانند سال­های سياه.

كودك­ام در پشت پنجره اتاق كوچك­مان دنيای كودكانه­اش

بشقابی پر از جوانه­ی گندم خورشید می­خورد

پشت پنجره انتظار كشيده است بهار را.

قاسم سام قاموس

كابل 9/6/1385